من خودم را گم کرده ام.
مدتی است که گمشده ام. آن قدیم ها هر وقت گم می شدم زود پیدا می شدم. گاه با خواندن یک مصرع شعر یا با دیدن دوستی که مدتها بود ندیده بودمش یا با دیدن ماه بدر ، حتی با دیدن مادرم و شنیدن صدای آب.
اما مدتی است هرچه می گردم خود را پیدا نمی کنم. نمی دانم از کی گم شدم. از وقتی خبر مرگ برادر و آشنایانم پی در پی به من رسید یا از وقتی که یادم رفت عیدی بدهم یا از همان وقت که دستم بالا رفت تا سیلی بزنم به...
مدتی است گم شده ام آگهی هم نمی خواست کسی نبود تا مرا پیدا کند. شاید یادشان رفته که روزی من هم بودم . گریه می کردم پا به پایشان، می خندیدم به لبخندشان، با آن ها آب بازی می کردم، با هم می گشتیم دنبال ستاره ها در ظل آفتاب...
مدتی است گم شده ام چرایش را نمی دانم حتی نمی دانم چه طور باید پیدا شوم. لطفا مرا پیدا کنید. دلم تنگ شده است برای پیدا شدنم.
فریبا انیسی قدیمترها به ما میگفتند ارتجاعی؛امل .بعد شدیم سنتی ومتحجر.این اواخر هم شدیم اصولگرای سنتی .اما در هر صورت شیعه ایم؛دوستدار مولی ؛عاشق ولایت ؛پادر راه گذاشتیم تا شهادت.می نویسم نه فقط به خاطر اینکه شغل من این است چون فکر میکنم از این طریق بهتر می توانم رسالت خود را به انجام برسانم .محور اصلی کارم زنان است درمورد انقلاب ؛دفاع مقدس وفلسطین مطلب دارم به صورت گفتگو؛مقاله؛کتاب وپژوهش |