از اولین باری که مصاحبه با همسر شهید تارا انجام داده بودم دلم می خواست کردستان را ببینم. همسر شهید تارانکات جالبی را مطرح کرده بود .همیشه مظلومیت خاص حزب الله در آن دیار دلم را به درد می آورد. همسر شهید تارامیگفت پس از دستگیری همسرش مجبور شدند اورا سریعا از شهر بوکان وکردستان دور کنند وتا مدتها او اجازه بازگشت به استان را نداشته ،تا وقتی که شهادت «سید ابراهیم تارا» زیر شکنجه تایید مشود وخود او با یکی از شکنجه گران صحبت میکند...
هفته پیش سفری به استان انجام دادم. از رفتار بعضی که بگذریم ...کردها بسیار خونگرم با من برخورد کردند وبدون استثنا خانم هایی که من با آنها برخورد داشتم میگفتند :بیا برویم شب خانه ما باش.
اما همچنان مظلومیت شهدای کرد نمایان بود .چون عوامل گروهکها از مردم بودند گفتن و نوشتن از آنها سخت است.اما چه باید کرد؟ آیا می توان از دختر دانش آموزی که به خاطر پوشیدن مانتو ومقنعه ودفاع از انقلاب زنده به گور میشود چیزی نگفت؟
آیا می توان از زنی که مدافع انقلاب بود وپیش چشمان دختروپسرش تیر باران می شود ننوشت؟
آیا می توان فراموش کرد آمنه حسینی 14 ساله به خاطر اجرای برنامه کودک در صداوسیمای سنندج مورد حمله قرار گرفته ودستش قطع شود،چشم راستش نابینا وچشم چپ فقط 3دهم دید داشته باشدبا این وضعیت کارشناس شود؟
راستی روز قیامت از من وتو اگر بپرسند چرااهمال کردی؟ چه جوابی داریم بدهیم....
فریبا انیسی قدیمترها به ما میگفتند ارتجاعی؛امل .بعد شدیم سنتی ومتحجر.این اواخر هم شدیم اصولگرای سنتی .اما در هر صورت شیعه ایم؛دوستدار مولی ؛عاشق ولایت ؛پادر راه گذاشتیم تا شهادت.می نویسم نه فقط به خاطر اینکه شغل من این است چون فکر میکنم از این طریق بهتر می توانم رسالت خود را به انجام برسانم .محور اصلی کارم زنان است درمورد انقلاب ؛دفاع مقدس وفلسطین مطلب دارم به صورت گفتگو؛مقاله؛کتاب وپژوهش |