دیروز در جلسه ای دوستی قدیمی را دیدم. به من گفت : کتابت را دیدم دلم لرزید .
گفتم:چرا؟
گفت :روز قیامت شهید من جلوی ترا گرفت چه می گویی؟برای فلسطینی ها کتاب می نویسی پس ما چی؟...
این خانم یاز ده تن از اعضای خانواده اش را در موشک باران از دست داده بود. پدر،مادر،مادر بزرگ،سه خواهر وفرزندان آنها را ..
دل من هم لرزید .چون جوابی نداشتم نه دیروز ،نه روز قیامت.
فریبا انیسی قدیمترها به ما میگفتند ارتجاعی؛امل .بعد شدیم سنتی ومتحجر.این اواخر هم شدیم اصولگرای سنتی .اما در هر صورت شیعه ایم؛دوستدار مولی ؛عاشق ولایت ؛پادر راه گذاشتیم تا شهادت.می نویسم نه فقط به خاطر اینکه شغل من این است چون فکر میکنم از این طریق بهتر می توانم رسالت خود را به انجام برسانم .محور اصلی کارم زنان است درمورد انقلاب ؛دفاع مقدس وفلسطین مطلب دارم به صورت گفتگو؛مقاله؛کتاب وپژوهش |