بسمه تعالی
دیروز جلسه نقد خاطرات دا بود. در فرهنگسزای بانو
به جای نقد همه اش خوبی شنیدیم. اینکه خاطرات 20 روز مقاومت با تمام ریزه کاری ها، نثر قوی، روایت معتبر، و....
اما جای نقد خالی بود. اینکه برخلاف نظر دیگران، دبیرستانی ها ودانشجویانی که ما کتاب را به آنها توصیه کرده بودیم از ریزبینی تا این حد دلزده شدند.
اینکه برخی صحنه ها حتی برای بزرگسالان جنگ دیده وجنازه دیده مشمئز کننده بود وجوانان چشمشان را بستند.
اینکه در فصول 4 و5 نظم منطقی وزمانی از بین رفته بود.
اینکه یک کتاب را تا این حد بزرگ کردن جرات مخالف گویی را از خواننده میگیرد واشتباهات وضعف را می پوشاند.
اینکه افرادی که مطلب برای گفتن داشته باشند ولی آن را در این حد نبینند خاطراتشان را می پوشانند.
اینکه دو کتاب از خانم حسینی در مدت یک ساتل با دو ناشر متفاوت وبعضا تعارض در مطالب ، چرا؟
واینکه در این جلسه تماما خوبی شنیدیم حتی در باره مسئولین دفتر ادبیات مقاومت اما حرف ها وگله ها ماند
شاید تا وقتی دیگر!
فریبا انیسی قدیمترها به ما میگفتند ارتجاعی؛امل .بعد شدیم سنتی ومتحجر.این اواخر هم شدیم اصولگرای سنتی .اما در هر صورت شیعه ایم؛دوستدار مولی ؛عاشق ولایت ؛پادر راه گذاشتیم تا شهادت.می نویسم نه فقط به خاطر اینکه شغل من این است چون فکر میکنم از این طریق بهتر می توانم رسالت خود را به انجام برسانم .محور اصلی کارم زنان است درمورد انقلاب ؛دفاع مقدس وفلسطین مطلب دارم به صورت گفتگو؛مقاله؛کتاب وپژوهش |