خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه "سید سکوت" چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفتهاند آبرو بردن را..پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟ میگفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت: «آبروی کسی را نبر!» الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها، آبرو میبرند!عزیز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مومن مقدس را میبرند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله... توی صفوف جماعت می نشینند آبرو میبرند.
الان صاحب معارف شدهاند! همه عارف شدهاند! به جوانی گفتم چرا میروی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص میدهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند... ما یک آسپرین از دست غیر متخصص نمیخوریم بعد درباره دین... فرد وارد بازار قیامت میشود، فکر می کند خبری است. تعجب میکند؛ خدایا پس چه شد؟ نمازها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی... جوان عزیز اگر عروج می خواهی، میخواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی، برو درستش کن... از خانه شروع کنید.جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم میزنند... ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی آیت الله فاطمی نیا
فریبا انیسی قدیمترها به ما میگفتند ارتجاعی؛امل .بعد شدیم سنتی ومتحجر.این اواخر هم شدیم اصولگرای سنتی .اما در هر صورت شیعه ایم؛دوستدار مولی ؛عاشق ولایت ؛پادر راه گذاشتیم تا شهادت.می نویسم نه فقط به خاطر اینکه شغل من این است چون فکر میکنم از این طریق بهتر می توانم رسالت خود را به انجام برسانم .محور اصلی کارم زنان است درمورد انقلاب ؛دفاع مقدس وفلسطین مطلب دارم به صورت گفتگو؛مقاله؛کتاب وپژوهش |