*از سال 2003 تاکنون 49 زن در عراق عملیات انتحاری انجام دادهاند که به گفتهی وزارت دفاع عراق نسل سوم القاعده را تشکیل میدهند .به نوشتهی روزنامه الشرق الاوسط - چاپ لندن - عبداللطیف ریان، مشاور رسانهیی نیروهای ائتلاف تحت امر آمریکا در عراق، زنان انتحاری در استانهای دیالی، بغداد، الانبار، بابل، نینوا، کربلا و کرکوک پراکنده هستند .
*سمیره موسوی، رییس کمیتهی زنان و کودکان در مجلس نمایندگان عراق می گوید: گروههای تروریست با شستشوی مغزی، از زنان ناتوان و ناامید که دچار مشکلات اقتصادی هستند برای انجام عملیات تروریستی استفاده میکنند. به همین سبب برای بهبود اوضاع اقتصادی همه افراد جامعه و به خصوص زنان، کمیتهی مزبور گزارشی را در اختیار پارلمان قرار داده است .
محمد عسگری، سخنگوی وزارت دفاع عراق نیز درباره نسل جدید تروریستهای القاعده میگوید: سه نسل در القاعده به عنوان تروریست فعالیت کردهاند؛ نسل اول داوطلبان عرب از شمال آفریقا، نسل دوم، جوانان عراقی که القاعده در دورهی زمانی محدود برآنها تاثیر گذاشت و نسل سوم القاعده نیز زنان و کودکانی هستند در جامعه به آنها ظلم شده است .
*مطبوعات روز پنجشنبه انگلیس به نقل از آمارهای منتشره از سوی وزارت دادگستری این کشور گزارش دادند: آمار ارتکاب جرم و جنایت و اعمال خشونت آمیز توسط زنان و دختران در فاصله سال های 2002 تا ، 2007 هر سال بیش از هشت هزار فقره افزایش یافته است .
*شبکه اطلاعرسانی زنان مسلمان با هدف ارائه الگویی برای معرفی جایگاه زن در اسلام توسط مرکز اطلاعات و آمار زنان راهاندازی شدهاست . شبکه اطلاع رسانی جهانی زنان مسلمان www.islamwomen.org از سی ونه ملیت عضو دارد و اعضای آن از اساتید دانشگاه، نویسندگان، افراد فرهیخته زنان مسلمان سراسر جهان تشکیل شدهاند .
این یک شبکه ارتباطی مجازی است و کار شناسایی انجمن زنان مسلمان و برقراری ارتباط با آنها و همچنین تعامل با زنان نامدار معاصر و زنان فعال و فرهیخته مسلمان را در دستور کار خود دارد .
تالارهای گفتوگو، انجمن های اینترنتی و راهاندازی بانکهای اطلاعاتی متعدد از جمله اقدامات این سایت درفضای مجازی است
به گزارش ایونا ، مردم ترکیه نام «نورای جانان بزیرگان» را برای اولین بار در سال 1998 میلادی در رابطه با مسئله ممنوعیت حجاب اسلامی در این کشور شنیدند .
این بار نیز نام و تصویر او را یک کانال تلویزیونی و باز هم در رابطه با ممنوعیت حجاب در ترکیه مطرح نمود. علی رغم ادعاهای بسیاری در مورد وی منتشر شده است ، کسی حق صحبت و دفاع از خود را برای او قائل نگردیده. در این بخش توجه خوانندگان را به متن مصاحبه نورای جانان بزیرگان جلب می نمائیم .
*سوال: هدف اصلی شما از شرکت در آن برنامه تلویزیونی چه بود؟
نورای جانان بزیرگان:قرار بود در خصوص حکم لغو مصوبه آزادی حجاب در دانشگاهها از جانب دادگاه قانون اساسی بحث کنیم. من از طرف انجمن «آزاد» در ترکیه به آن برنامه دعوت شده بودم. علت دعوت من هم این بود که در سال 1998 به علت ممنوعیت حجاب دچار یکسری مشکلات شده و در سال 2000 اجبارا از کشور خارج شدم. در سال 1998، هنگامی که دانشجوی سال دوم دانشکده خدمات بهداشتی وابسته به دانشگاه استانبول بودم، در میان امتحان پایان ترم به خاطر داشتن پوشش اسلامی به زور پلیس مرا از سر جلسه امتحان بیرون کردند. من به آنها گفتم که کارشان مغایر با حقوق بشر است اما استادم گفت: یا مثل آدم لباس بپوش، یا اینکه گمشو برو! بعد نیروهای پلیس ویژه که در ترکیه به آن ها «روبوکاپ» می گویند ریختند داخل جلسه امتحان .
*سوال: می گویند که شما در این جریان دچار سقط جنین شدهاید؛ برخوردی هم که با شما شده خود نشان میدهد این ممنوعیت چه ابعاد ی پیدا کرده است. این روند از لحاظ روانی چه تاثیری بر روحیه شما گذاشت؟
«نورای جانان بزیرگان»:من آن موقع بسیار بی تجربه بودم. میتوانید تصورش را بکنید؟ یک دسته پلیس ویژه به خاطر شما میریزند تو کلاس. من در واکنش به این وضعیت تو کلاس شروع کردم به پریدن و دویدن به ای طرف و آن طرف مثل این که راه فراری از دست آن همه پلیس بود! در آن روزها من جنینی در شکم داشتم و فورا ترس از این که کودکم را در زندان به دنیا بیاورم همه وجودم را پر کرد. آن روزها مرتب کابوس میدیدم. بخاطر هر چیز کوچکی سریع به گریه میافتادم. هر بار که به دادگاه احضار میشدم رسانهها مثل امروز مرا تحت فشارهای روانی قرار میدادند. از اینکه با من مثل یک مجرم برخورد می کردند خیلی اذیت میشدم. به هر حال من اولین کسی بودم که بخاطر حجاب برایش درخواست حبس شده بود .
*سوال : چه مسائلی باعث شد که شما به پناهنده شدن روی بیاورید؟
«نورای جانان بزیرگان»: من به هیچ وجه نمیخواستم از ترکیه بروم .همسرم و همه کس و کارم این جا هستند و طبق برنامه خودم در حال زندگی هستم و در عین حال زندگی در ترکیه را هم خیلی دوست دارم. اما آن روز ها تنها در جریان ممنوعیت حجاب سه بار بازداشت شدم. بالاخره پروندهام با حکم 6 ماه حبس بسته شد. حتی اگر من موفق می شدم این حکم را به جزای نقدی تبدیل کنم، دو پرونده مفتوح دیگر هم داشتم .من در آن مقطع زمانی تهدیدهای تلفنی بسیاری دریافت می کردم. در مدت بازداشت هایم نیز در معرض شکنجههای روحی و بدنی قرار می گرفتم. بعنوان مثال مرا 8 ساعت در یک فضای تاریک نگهداشتند. هنگام برخورد با اداره امنیت روبرو شده، در حدی بسیار زیادی تحقیر شدم. توهین های بسیاری شنیدم و دیدم. اما انگار آنان همه این ها را کافی نمیدانستند. مرا کشان کشان روی زمین میبردند و با مشت و لگد به جانم میافتادند. در نتیجه بچهام سقط شد و یک دستم شکست. شما را به خدا، خود شما بگویید آیا این ها برای پناهنده شدن کافی نبود؟
*سوال:مسائلی که آن زمان با آن مواجه شدید و همچنین پناهندگی شما، آیا نظرتان را در مورد ترکیه را تغییر دادند؟ آیا هنوز ترکیه را دوست دارید؟
«نورای جانان بزیرگان»:البته که دوست دارم. پناهنده شدن من در واقع نوعی هجرت بود که به امید برگشتن در فردایی بهتر به ترکیه ای بهتر صورت گرفت. مگر ممکن است که انسان زادگاه و محل رشدش را دوست نداشته باشد؟ ترکیه در اصل خانه همان هایی است که مثل من با محرومیتهای فراوان ربرو هستند و ستم می کشند؛ نه آنهایی که چنین مظالمی را مرتکب می شوند. خلاصه این که صاحبخانه ما هستیم نه آنها...
*سوال: یک جمله کوتاه شما در مورد «آتاترک» که گفتید آتا ترک را دوست ندارم ناگهان تبدیل به مسئله روز جامعه شد. شما با این جمله تان میخواستید چه بگویید؟
«نورای جانان بزیرگان»: بحث من بر سر یک شخصیت تاریخی که زمانی آمده و درگذشته نیست. من درباره افکار آن شخصیت ، افکاری که به نام او ترویج می شود و اعمالی که به نامش صورت می گیرد بحث میکنم. یعنی در واقع این ها هستند که من دوستشان ندارم. اما آنهایی که این مسئله را تا اینجا کشانده اند، طوری جنجال می کنند که گویی به شخص آتا ترک حملهاشده است.تازه به این هم بسنده نمیکنند و مسئله را طوری نشان میدهند که انگار آتا ترک با ترکیه یکی است .
لذا با این منطق اگر شما با افکار این فرد موافق نباشید یعنی دشمن ترکیه و مام میهن هستید! چنین منطقی احتمالا فقط در «کمالیست» ها و «طرفداران متعصب آتاترک» وجود دارد ... در حالیکه من با افکاری که مربوط به خود آتاترک میشود و در واقع نگرش او می باشد مخالف هستم و فکر میکنم موافقت یا مخالفت با آن طبیعی ترین حق من است
بین شیوه زندگی او با شیوه زندگی من و بین اعتقادات او و اعتقادات من فاصله ای بعید وجود دارد . درست به همین دلیل که دیدگاهمان با هم یکی نیست طبیعتا احساس مهری نیز نسبت به وی حس نمی کنم. در عین حال من با شخص «مصطفی کمال» (آتاترک) هیچ مشکلی ندارم اما در زمانی که افکار او و جریان «آتا ترک گرایی» باعث شده است که من دچار مشکلات و بی عدالتیهای بسیاری که نمونه هایش را الان برایتان تعریف کردم، شوم و همین عوامل زندگی ام را به زندانی تبدیل کرده است، به چه دلیل من این طرز تفکر و دیدگاه ، باید او را دوست داشته باشم.
من از همه عذر میخواهم ولی باید بدانند که من یک بیمار روانی نیستم و علی رغم همه مسائلی که تعریف کردم ،دینی که من به آن معتقد و ملتزم هستم ، اجازه توهین به دیگران را به من نمیدهید. به همین خاطر من نه دیروز و نه امروز به شخص «مصطفی کمال» هیچ گونه توهینی نکرده ام. اما آقای «اوندرساو» (دبیر کل حزب جمهوری خلق ترکیه) هم به پیامیر ما توهین کرد، هم مراسم حج را به مسخره گرفت. پس کجایند آن رسانهها که جنجال آفرین!؟
آن هایی که دوست دارند بی طرفانه به ارزیابی افکار «آتا ترک» بپردازند، به عنوان نمونه میتوانند به کتابهایی که «اغور مومجو» در این رابطه نوشته مراجعه کنند .او در کتابهایش انتقادات ژنرال «کاظم کارا بکیر» از آتاترک را مطرح کرده است
ژنرال «کاظم کارا بکیر» از همرزمان آتاتورک در جنگ استقلال و در عین حال از منتقدان جدی او هم بود و امروز از شخصیت های محبوب ترکیه است. به کسانی هم که علاقه دارند حول موضوع «دوست داشتن یا دوست نداشتن آتاتورک» مناقشه کنند، توصیه میکنم خاطرات دکتر «رضا نور» را بخوانند. ایشان پزشک مخصوص آتاترک و در عین حال دوست نزدیک او و از انقلابیون بزرگ ترکیه بود که هنوز هم در این کشور محبوبیت دارد. او در کتاب هایش به شدت به آتاترک انتقاد کرده است .
آنهایی که به خاطر یک جمله کوتاه من، علیه من اقامه دعوا کردند، بهتر بود به جای این کار، زمینهای فراهم میکردند که مردم این مملکت فارق از عقده گشایی و این که کسی را به زمین بکوبند و یا فردی را به عرش اعلی برسانند فقط به منظور روشن شدن حقایق، با هم به گفت و گو بنشینند تا فضایی از تبادل نظر ایجاد شود .
انتشار کتاب «طه آکیول» تحت عنوان «کدام آتا ترک؟» که به تازگی انجام شده اتفاق مثبتی است. اگر کسانی هستند که دوست دارند به دور از جنجال های رسانهای بدانند که چرا افرادی مثل من آتاترک را دوست نداریم ، توصیه میکنم که با کتابی از خانم «آفت اینان» که دختر خوانده آتا ترک محسوب می شود شروع کنند. «آفت اینان» در کتابی که تالیف کرده، دست نوشتههای «مصطفی کمال» در مورد دین و اعتقادات مذهبی را منتشر نموده است.
این کتاب حتی در دهه 1930 در دبیرستان ها به عنوان معلومات اجتماعی و حقوقی تدریس شده است. در این کتاب «آتا ترک» خود را بر اساس «تئوری داروینیسم» معرفی میکند و آشکارا بیان میدارد که به آفرینش اعتقادی ندارد و به قرآن نیز با دیدگاهی کاملا ما تریالیستی مینگرد. آن مهملاتی که اخیرا از زبان «اوندر ساو» (دبیر کل حزب جمهوری خلق ترکیه) بیرون پریده ، توسط «آتا ترک» آشکارا بیان شده است .
اگر اشتباه نکنم، انتشارات «کایناک» این کتاب را مجددا چاپ کرده بود و روزنامه «جمهوریت» نیز آن را به عنوان هدیه بین خوانندگانش توزیع نمود. اگر آن کتاب مطالعه شود، آن وقت آشکارا روشن میگردد که ما چه نوع تفکراتی را دوست داریم و چه نوعش را دوست نداریم و همه آزادند که با افکار ما موافق باشند و یا نباشند. مخلص کلام این که خود «آتاترک» درگذشته است و طبق اعتقاد ما حسابش با کرام الکاتبین خواهد بود. توهین و ناسازا گویی به یک شخص نه صحیح است نه اخلاقی اما افکار او باید به بحث و بررسی گذاشته شود.
*سوال: آیا شما در دیدگاهتان نسبت به آتا ترک تنها هستید؟
«نورای جانان بزیرگان»:خیر. باید بگویم که اشخاص عالم و دانشمندی در کشورمان در این خصو قلم فرسایی کرده و با رویکردی انتقادی به بررسی این مسئله پرداخته اند. نه فقط اسلامگرایان بلکه اشخاصی با تفکرات متفاوت انتقاداتی را وارد کردهاند. مثلا پروفسور «فکرت باشکایا» از جناح سوسیالیستها کتابی دارد بنام «ورشکستگی پارادیگما» که حاوی مطالب مهمی است. خیلی دلم میخواهد بدانم آن هایی که امروز به من حمله میکنند آیا کوچکترین اطلاعی از یکی از همین کتابها دارند؟
نمونه بعدی که در جبهه روشنفکران لیبرال قرار دارد«پروفسور آتیلا یایلا» استاد دانشگاه «قاضی» است . دیدیم که «کما لیست »ها چون نتوانستند خودشان را به سطح او برسانند، استاد «یایلا» را چنان ترور شخصیت کردند که او به لندن هجرت کرد ... در مراحل بعدی ، وقتی با تحقیقات علمی اشخاص فهیمی چون «عایشه حر»، «متین کاراباش اوغلو» و «حسن حسین جیلان» آشنا میشوم،به هیچ وجه احساس تنهایی نمیکنم زیرا بر آثار آنان فضای باز یابی حقیقت وجود دارد نه توهین و تحقیر.
البته در کشور ما گروهی هم هستند که از بیان آشکار افکار شان خودداری میکنند. مثلا بعد از همین مصاحبه جنجالی خودم در تلویزیون در پشت صحنه ، تاریخدان معتبر کشورمان آقای «مراد بارداکچی» به من گفت: «من هم آتا ترک را دوست ندارم». حتی دوست من هم شاهد این ماجرا بود. اما به هر حال احتملا پرهیز از فشار ها و نگرانی از تهدید موقعیت اجتماعی ، انسانها را وادار به واکنشهای متفاوتی میکند .
*سوال: هنگام دعوت به برنامه تلویزیونی آیا «فاتح آلتایلی» مجری برنامه«تک تک» شروطی هم برایتان گذاشت؟
«نورای جانان بزیرگان»: خیر. اتفاقا برنامه خیلی خوب هم شروع شد و موضوع برنامه هم پوشش اسلامی بود. اما نمیدانم چطور شد که ناگهان موضوع به (امام )خمینی (ره) و بعد هم به «آتا ترک» کشانده شد. اگر آن سوالات جنجالی نمیشد فکر میکنم روال برنامه خوب جلو می رفت. ولی یکدفعه موضوع به انحراف کشانده شد .
*سوال: شما در آن برنامه سخنگوی چه قشری و یا چه مرکزی بودید؟ آیا بنام کانونی خاص سخن میگفتید و یا به نمایندگی از طرف تمامی محجبهها یا اینکه فقط عقاید شخص خودتان را بیان کردید؟
«نورای جانان بزیرگان»:من به این دلیل که در مسیر این مبارزه هزینه پرداخته بودم به آن برنامه دعوت شدم، لذا فقط افکار خودم را به زبان آوردم. اما در عین حال برای هدفم از شرکت در آن برنامه این بود که یکبار دیگر معضلات و مشکلات زنان محجبه کشور را بیان کنم . باید بگویم تصور غلطی در اذهان عمومی شایع است؛ مبنی بر این که همه زنان محجبه مانند هم فکر و مانند هم زندگی میکنند. این تفکر کاملا غلط است. مگر آن هایی که حجاب ندارند همه به یک شکل فکر میکنند؟ در میان آنان از چپ گرا و راست گرا هست تا دانشمند و حتی تروریست ... آیا همه آن ها مثل هم زندگی میکنند؟
*سوال : نگاهتان نسبت به امام خمینی (ره) چگونه است؟ خود شما به مقایسه میان «امام خمینی» (ره) و «آتا ترک» چگونه مینگرید؟
«نورای جانان بزیرگان»: بله. من امام خمینی (ره) را دوست دارم زیرا مسلمانم و دینم به من میگوید که برادران دینی ام را دوست داشته باشم. این حرف من بدان معنا نیست که من الزاما از پیروان خستگیناپذیر ایشان هستم اما اذعان می کنم که با تمام نظرات ایشان موافقم. آن هایی که در این رابطه از ما انتقاد میکنند تصور میکنند که ما به امام خمینی (ره) همان طوری می نگریم که خود آنها به آتا ترک مینگرند.
در حالی که در دین ما اطاعت بی قید و شرط از اشخاص معنا ندارد. ما نمی خواهیم از کسی «قدیس» بسازیم . حالا واقعا این ها چرا امام خمینی (ره) را دوست ندارند؟ برای این که برخلاف این ها ، ایشان با امپریالیسم مبارزه کرده است، اما این ها با امپریالیسم همکاری و همراهی کردهاند. همچنین برای اینکه امام خمینی (ره) کشور خود را به استقلال کامل رساند و برای اینکه با اسرائیل غاصب دشمن بود. به همین دلایل او را دوست ندارند.
معلوم است دیگر، هرکس به مصدری ملحق می شود که به آن علاقه دارد. حالا با این توصیفات چرا من امام خمینی (ره) را دوست دارم؟ اول برای اینکه ایشان یک مسلمان مؤمن بود. بعد به خاطر این که ایشان رهبر نهضتی بود که منجر به کسب استقلالی پر افتخار در برابر دیکتاتوری شاه شد. به ایشان ارادت دارم چون نه فقط علیه دیکتاتوری حاکم بر کشور خود، بلکه علیه امپریالیسم جهانی به مقاومت پرداخت ، سیار ساده زیست و همچون فردی معمولی از مردم بود. وی نه در کاخ ها رنگارنگ زندگی کرد و نه در این کاخ ها رخت از دنیا بربست... همانطور که امروز آقای احمدی نژاد مقاومت میکند و زندگی سادهای دارد... در ضمن آیا شما میتوانید از سخنان امام خمینی (ره) جملهای پیدا کنید که حاکی از تحریک به اشغال ترکیه باشد؟ از جهت من امام خمینی (ره) رهبری عالم و دانشمند و در عین حال دوست ما و از کشور برادر و همسایهمان ایران است. همین قدر برایم کافی است و با بیشترش هیچ کاری ندارم...
فقط در اینجا لازم به گفتن است که، من هیچ تصور نمیکردم که در آن برنامه تلویزیونی سوالاتی مربوطه به امام خمینی (ره) و آتا ترک مطرح شود و چنین مقایسهای بین این دو شخصیت کاملا متنایز از هم صورت بگیرد و کار ما تا مرحله ترور شخصیت کشانده شود، زیرا ما برای بحث کردن در این مورد به آنجا نرفته بودیم .
سوال: آیا به نظر شما این حادثه، یک بدبیاری از نوع رایج در برنامه های زنده بود؟
«نورای جانان بزیرگان»: البته. اگر پیش از برنامه بة من گفته بودند که در این مورد هم صحبت خواهد شد من مسلما وارد آن بحث نمیشدم یا این که از قبل خودم را برای دادن پاسخهایی استراتژیک تر آماده میکردم، اما همه چیز یکباره اتفاق افتاد و در نتیجه نتایج فراتر از جوابهای ما پیش رفت و مسئله به جاهای دیگری کشانده شد. در آن صورت شاید سخنم را به این شکل بیان می کردم که «من آتاترک را همانقدر دوست دارم که خداوند دوست دارد.»...
سوال: آیا حاضری در برنامهای شرکت کنی که در آن «آتاترکیسم» بطور جدی مورد بحث و بررسی قرار گیرد؟
«نورای جانان بزیرگان»: در شرایطی که در کشور علیه یک جمله کوتاه من چنین واکنشهایی نشان داده میشود، فکر میکنم برنامه ای که گفتید فقط در خواب و خیال قابل اجرا است ، اما اگر در آینده شرایطی ایجاد شود که آزادی بیان و عقیده تضمین شده باشد، قطعا آن موقع شرکت خواهم کرد. امروز به بهانه حرف من به جامعه این پیام داده میشود که: «ساکت باشید! به این گونه مسائل فکر نکنید! زیر سوال نبرید و فقط اطاعت کنید! احساسات شما هم باید چنان باشد که ما میخواهیم!»...
*سوال:ادعا میشود که شما به تبلیغات تحریک آمیز پرداختهاید. نظرتان در مورد این ادعاها چیست؟
«نورای جانان بزیرگان»:ابتدا این را بگویم که برای پذیرش هرگونه نقد حقیقی آمادگی دارم، اما وقتی حملات به حد توهین و تحقیر میرسد دیگر من چه جوابی میتوانم بدهم؟ مثلا روزنامه «جمهوریت» کاریکاتور ما را به شکل الاغ کشید. آیا معنای آزاد اندیشی و متمدن بودن همین است؟ اما آنچه که بیش از این حرف و حدیثها ما را جریحه دار نمود پخش بعضی برنامهها از طرف کسانی بود که تا دیروز میگفتیم در جبهه خودی قرار دارند. به عنوان مثال کانال تلویزیونی «اس.تی.وی»(منتسب به اسلامگرایی) دو روز پشت سرهم در مورد من برنامه پخش کرد.
آیا میتوانید تصورش را بکنید؟ این کانال اسلامگرا کار را به جایی کشاند که حتی گفت من به پیامبر(ص) توهین کردهام. اگر کسی ادعایی در مورد من دارد، باید دلایلی هم برای اثبات ادعایش داشته باشد، اما اگر مستنداتی ندارند، ابتدا باید با خود من صحبت کنند. چطور یک کانال تلویزیونی که در برابر غیر مسلمان ها بسیار مؤدب و با حسن نیت برخورد میکند، نوبت به مسلمانها که میرسد به بیعدالتی دامن میزند؟
من زنی مؤمنه و مادر سه فرزندم. باور کنید آن همه تبلیغات از طرف طرفداران حلق آویز شدن ما ، به اندازه برنامههای این کانال تلویزیونی به اصطلاح خودی ، کام ما را تلخ نکرد. این خودی ها حتی مرا به «فاطمه شاهین» که ابتدا ظاهری اسلامی داشت و بعد به معشوقه این و آن تبدیل شد تشبیه کردند. من به همین خاطر هیچ جوابی نداشتم و تا صبح میگریستم...خیلی عجیب است، مگر نه؟ این ها ادعا میکنند که رهبرشان یک فرد ضد آتاترک است اما ببینید که در مورد ماجرای من چه رفتاری از خود نشان میدهند! اینها با هر کس که بخواهند تماس میگیرند و گفتگو میکنند اما وقتی نوبت به من رسید حتی نیازی ندیدند که تلفنی بکنند و از جزئیات حادثه باخبر شوند! این در حالی است که وقتی من خواستم با آنها تماس بگیرم و صحبت کنم ، 10 نفر را واسطه کردم که وقتی را به من اختصاص دهند اما به جایی نرسیدم.
آقایان«اوغور دوندار» و «علی کرجا» که لاییک هستند من را پیدا می کنند اما این تلویزیون خودی ، دور از دسترس من باقی میماند. آن وقت این کانال چه کار میکند؟ تصاویر آرشیوی مرا در کنار تصاویر برهنه «مسلم گوندوز»(روحانی نمای فاسد ترکیه) پشت سرهم گذاشت که افکار عمومی را از حقیقت ماجرا منحرف کنند ، بعد ادعا کرد که من به پیامبر اسلام (ص) اهانت کردهام. من اینها را به خدا واگذار میکنم. البته آرای عمومی هم قضاوت خواهد کرد .
البته در اینجا تنها من نیستم که خبر ساز شده ام.لائیک هادر واقع از این میترسند که مبادا مردم خارج از قالبهایی که آنها مشخص کرده اند به این مسئله فکر کنند. درست مثل کودکانی که در ساحل قلعه شنی می سازند و بعدش از احتمال آمدن موج و خراب شدن قلعه شنی می ترسند...
از من خواستند که بابت گفتههایم، عذرخواهی کنم و حرفم را پس بگیرم. حتی پیشنهاد پول دادند. حالا اگر ما در برابر این وضعیت غیر اخلاقی زانو بزنیم چه جوابی داریم که به خداوند و به بچههایمان بدهیم؟ در این معرکه «یاشار نوری اوزترک» استاد الهیات هم به صحنه آمد و مثل کسی که روی اتوبوس مخصوص تبلیغات انتخاباتی ایستاده باشد صحبت کرد و مرا «راهبه جنگهای صلیبی» خواند .
سوال: این درست است که شما در آن مصاحبه گفته اید ترکیه باید مستعمره انگلستان شود؟
«نورای جانان بزیرگان»: ببینید! منظور من این بود که در «استعمار آشکار» وضعیت مشخص است و مطابق یک مستعمره با شما برخورد میشود اما در مصادیق «استعمار پنهان» مانند ترکیه ، با دادن عناوین و جایگاههای ساختگی حقوقی که حتی در وضعیت اسارت هم امکان کسب آن ها وجود دارد ، استقلال شما را میگیرند. به همین خاطر ا«استعمار پنهان» از «استعمار آشکار» هم بدتر است.
من در آن برنامه میخواستم همین مسئله را بیان کنم ، وگرنه البته که ایده آل ما ترکیهای است که به استقلال کامل دست یافته و همراه با برادرانش در برابر اسرائیل و آمریکا و انگلستان روی پاهای خود بایستد. یادتان باشد که بزرگترین متحد اسرائیل و آمریکا و انگلستان در این منطقه کیست؟ آیا منم؟ یا نیروهای مسلحی که بزرگترین نهاد پایه گذاری شده توسط آتاترک گرامی در این کشور محسوب میشوند؟ حرف من این است: ترکیه نباید با ایدئولوژی رسمی تبدیل به گوانتانامویی دیگر شود...
*سوال: ترکیه ایدهآل شما چگونه است؟
«نورای جانان بزیرگان»: طبیعی است که من در آرزوی ترکیهای هستم که آزادی فکر و بیان در آن حاکم باشد و انسانها به خاطر اینکه با دیگری متفاوتند تحت فشار قرار نگیرند. من در آرزوی ترکیهای هستم به عنوان مثال کردهای آن بتوانند به راحتی به زبان مادری شان سخن بگویند، به همان زبان آموزش ببینند و زنان، قربانی جنایتهای سنتی و آئینی نگردند. ترکیهای که عدالت اجتماعی در آن تامین گردد، حق کارگران و زحمتکشان پیش از آنکه عرق جبینشان خشک شود به آنها پرداخت شود و فرزندانمان بی آنکه با مسائلی چون تحمیل ایدئولوژی، مراسم سوگنددر مدارس و مانند آن مواجه باشند بتوانند در شرایط ایده آلی به تحصیل بپردازند. کودتای نظامی و یا هشدار به آن مطرح نباشد و چیزهایی از این قبیل...
*سوال: در پایان، چه پیامی برای خوانندگان «تایم ترک» دارید؟
«نورای جانان بزیرگان»: من بعد از اینکه به منظور درک و فهم قرآن شروع به خواندن آن کردم واقعا مسلمان شدم. به همین جهت معتقدم مهمترین منبعی که هادی زندگی ماست قرآن است. توصیه من این است: برای اینکه در زندگی بتوانید با عقلم سلیم فکر کنید و به درکی درست و منطقی برسید، به جای تکیه بر شخصیتهای فسیل شده در تاریخ با انواع گرایش های مدرن، سنتی و ملی ، به قرآن مراجعه کنید تا به درکی صحیح و زندگی ای درست نائل شوید .
به عقیده من، آن دیدگاه و طرز زندگی که انسان از قرآن کسب میکند، مهمترین دارایی و ثروت اوست. در این چارچوب مهمترین نشانه و شیوه زندگی ما زنان و دختران مسلمان ، همین حجاب اسلامی ماست. من باور دارم که در این زمانه پروردگارمان ، ما را با همین شیوه پوششمان آزمایش میکند. به همین خاطر خواهران مکشفه خودم را که به سبب ایدئولوژی رسمی حاکم از مزایا و ارزش حجاب اسلامی بیخبر ماندهاند ،به داشتن حجاب اسلامی دعوت میکنم.
به خواهران محجبهام نیز یکبار دیگر یادآوری میکنم که حجاب ایشان از تمام مدارک تحصیلی، مقامات اداری و اجتماعی و امتیازات با ارزشتر است. البته این مسئله فقط شامل حجاب نمیشود. هرچه که به ما تقدیم کنند، در برابر انصراف از هرکدام از آیات خداوند هیچ ارزشی ندارد و ما به هیچ وجه نباید از هیچ آیهای دست برداریم و کوتاه بیاییم. به باور من، این مقاومت ما ، ضرورتی برخاسته از اخلاق قرآنی و ایمان ماست زیرا گروه مقابل(لاییک ها) از نسلی قرآنی که پاک و منزه رشد خواهد کرد میترسد. من ضمن سلام به تمامی برادران و خواهرانم ،با این دعا به عرایضم پایان میدهم : «خداوند ما را در پیریزی نسلی قرآنی یاری دهد»
فریبا انیسی قدیمترها به ما میگفتند ارتجاعی؛امل .بعد شدیم سنتی ومتحجر.این اواخر هم شدیم اصولگرای سنتی .اما در هر صورت شیعه ایم؛دوستدار مولی ؛عاشق ولایت ؛پادر راه گذاشتیم تا شهادت.می نویسم نه فقط به خاطر اینکه شغل من این است چون فکر میکنم از این طریق بهتر می توانم رسالت خود را به انجام برسانم .محور اصلی کارم زنان است درمورد انقلاب ؛دفاع مقدس وفلسطین مطلب دارم به صورت گفتگو؛مقاله؛کتاب وپژوهش |