دلی مانند قوری
آیا تا به حال قوری چینی شسته ای؟اگر بلافاصله بعدازاتمام چای آن را بشویی,حتی با آب ساده تمیز وپاک می شود .اگر چند ساعت تفاله در آن باقی بماند داخل قوری ودور لوله آن به سختی وبا استفاده از ابر ومایع ظرفشویی پاک می شود .
اگر ساعت های طولانی تری بگذرد,لکه های سیاه حاصل از چای به آسانی پاک نمی شود.باید از مایع سفیدکننده استفاده کرد وگاه باید مدت بیشتری قوری رادر آن قرار داد.
به نظر من گناه در دل مانند چای در قوری اثرمی کند.
اگر بلافاصله توبه کردی حتی بایک دعای ساده پاکی را به دست میآوری.اگر مدتی از توبه بگذرد آن وقت باید وقت بیشتری صرف کنی.واگر خدای نگرده توبه را فراموش کردی کار دل سخت تر ومشکل تر می شود.
روزی که شاه رفت مامان اجازه نمی داد ما حتی وارد خیابان شویم .ما در خانه بودیم صدای بوق ماشین ها ما را از جا پراند .رفتیم پشت بام .مامان داد میزد :بیایید پایین .اما کسی گوش نمی داد. خیابان دماوند غلغله بود .به شنیدن صدای تیر عادت داشتیم .اما صدای بوق وخنده و شادی را مدت ها بود فراموش کرده بودیم .می دانید چند وقت بود عروسی نرفته بودیم. مدر سه ها تعطیل بود وبه علت شرایط خاص اجازه نداشتیم با دوستان تماس بگیریم علاوه بر آنکه بسیاری از آنها تلفن هم نداشتند.
آن شب اولین شبی بود که راحت زیر کرسی گرم بدون هیاهو ی همیشگی خوابیدیم
استاد وارد کلاس شد لیوان آبی دردست داشت رو به دانشجویان کرد وگفت:وزن این لیوان چقدر است؟
-100 گرم
-50 گرم
استاد گفت: من بدون وزن کردن نمی توانم وزن دقیق آن را بگویم.اما سوال این است اگر این لیوان چند دقیقه در دست من باشد چه اتفاقی می افتد؟
-هیچ اتفاقی نمی افتد!
-اگر یک ساعت دردست من باشد چه می شود؟
-عضلات دستتان بی حس می شود!
-اگر یک روز نگه دارم چه می شود؟
-....
-دست من بی حس می شود.درحالیکه وزن لیوان تغییری نکرده است .حال چه کنم ؟
یکی از دانشجویان گفت: آن لیوان را کنار بگذارید.
استاد به آرامی لیوان را کنار گذاشت وگفت:مسئله همین است .لیوان را کنار بگذارید مثل مشکلات زندگی.اگر چند دقیقه در ذهنتان به آنها فکر کنید هیچ اتفاقی نمی افتد.اگر یک ساعت به آنها فکر کنید سردرد می گیرید واگر تمام روز به آنها فکر کنید زندگیتان فلج می شود.
فکر کردن به مشکلات زندگی مهم ولازم است اما باید درپایان روز آنها را زمین بگذارید ونفس راحتی بکشید.
چندی پیش در همایشی با حضور افراد خارجی وصاحب نظر در حیطه مسایل زنان شرکت کردم .بماند چه مسایلی رد وبدل شد .اما آنچه دلم را به درد آورد برخورد آنها با ما بود.
*بین سخنرانی یکی از خانم های ایرانی وقتی بحث به مسئله سفره های مذهبی به عنوان یکی از محل های تجمع زنان شد آنها با صدای بلند شروع به خندیدن کردند.
*وقتی افراد سوالی میپرسیدند در حالیکه بلنگوی بی سیم در دست نداشتند وامکان ترجمه همزمان نبود آنها با صدای بلند حرفی میزدند ومی خندیدند.
*اصلا مراعات حجاب را نمی کردند در سالن سیگار می کشیدند ..یعنی کوچکترین مورد آداب معاشرت را رعایت نمی کردند .
نمی دانم مقصر ما بودیم که تذکر نمی دادیم؟
مقصر برگزار کننده همایش بود که فکر میکرداینها چقدر منت بر سر ما گذاشتند که اجلاس نزول فرمودند در این همایش ؟
تاثیر تبلیغات بود یا شخصیت افرادی که کلی مدرک وگواهی دانشگاهی داشتند؟هرچه بود بسیار تاسف خوردیم .
غدیر،یک روز نیست.یک تاریخ است ،پراز شوروحماسه ...آغاز آن ازهمانروزی بودکه اولین مرد ایمان آورد اما پایان ندارد .مگر میتوان تاریخ را متوقف کرد وبرای آن پایان مصرف اعلام کرد.
شاید شکوفایی آن ،روزی باشد که مردی از سلاله عشق ونور،مستضعفان عالم راوارث زمین سازد.
شاید درآن روز که حق به حق دارمیرسدبتوان در باره روزی که همه گرد پیامبر (ص)در نزدیکی چاه غدیر گرد آمده بودند ،صحبت کردوپرسید:
چرا از وصیتی که اینهمه شاهددارد به راحتی گذشتند؟
کدام بغض وکینه باعث شد این چنین رفتاری در پیش گیرند؟
چه عاملی موجب شد مردم رفتاری این چنینی بروز دهند؟
ووو.. 19/10/1385
فریبا انیسی قدیمترها به ما میگفتند ارتجاعی؛امل .بعد شدیم سنتی ومتحجر.این اواخر هم شدیم اصولگرای سنتی .اما در هر صورت شیعه ایم؛دوستدار مولی ؛عاشق ولایت ؛پادر راه گذاشتیم تا شهادت.می نویسم نه فقط به خاطر اینکه شغل من این است چون فکر میکنم از این طریق بهتر می توانم رسالت خود را به انجام برسانم .محور اصلی کارم زنان است درمورد انقلاب ؛دفاع مقدس وفلسطین مطلب دارم به صورت گفتگو؛مقاله؛کتاب وپژوهش |